جمعه , 13 مهر 1403 2024 - 10 - 04 ساعت :
» داستان » بهلول و امام جعفر صادق- داستانی که حتما باید بخوانید
داستان
داستان

بهلول و امام جعفر صادق- داستانی که حتما باید بخوانید

اسفند 21, 1402 20

داستان
داستان

خلاصه مطالب: بهلول، شخصیتی با عقل و هوش سرشار بود که به اشاره امام جعفر صادق، به دیوانگی تظاهر کرد تا از قتل امام معصوم جلوگیری کند. او در حالی که عارف و فاضل بود، خود را بهتر از خلیفه و ارکان دولت می دانست. بهلول در واقع دیوانه حق و ژنده پوش حقیقت شد و خود را به دیوانگی زد تا از قتل امام معصوم جلوگیری کند. این نشان می دهد که بهلول، با وجود عقل و هوش، به دیوانگی تظاهر کرد تا اهداف امام را حفظ کند.

به گزارش مجله نو: بهلول به ضم باء و سکون ها به معنی گشاده رو و صاحب صورت زیبا و جامع خیرات اطلاق می گردد . این اسم را براي اشخاص بذله گو و در عین حال حق گو و حاضر جواب نیز به کار می برند . اشخاصی دیگري هم به این اسم بوده اند ولی بهلول معروف همان شخصی است که در زمان هارون الرشید میزیسته و از شاگرد هاي مخصوص امام جعفر صادق (ع) بوده و از محبان اهل بیت محسوب شده است و به روایتی برادر مادري هارون الرشید و به روایت دیگر از بستگان نزدیک هارون عباسی بوده است . چنانچه در مجالس المومنین قاضی نو اله بیان فرموده بهلول از افاضل عقلاي زمان هارون الرشید و به مصلحتی خود را به دیوانگی زده است . از بنی اعمام هارون الرشید عباسی و از شاگرد هاي خاص امام جعفر صادق (ع) بوده و در زمره متقیان عصر هارون الرشید می باشد . محل تولد او شهر کرفه و اسم اصلی او وهب بن عمرو است . دیوانگی او بدین لحاظ بوده که چون هارون الرشید براي بقاي خلافت و حفظ سلطنت بیم زیاد از امام هفتم موسی بن جعفر (ع) داشت درصدد از بین بردن حضرت برآمدو بهانه می انگیخت تا آن امام به حق را به درجه شهادت برساند و براي این کار آن حضرت را متهم بداعیه خروج نمود و از متقیان زمان خود که از آن جمله بهلول بود استفنا به قتل امام معصوم نمود . دیگران فتوا دادند ولی بهلول با راي آنها مخالفت نمود . فوري به خدمت امام رفت و صورت واقعه را به عرض رساند و التماس نمود تا آن حضرت او را ارشاد نماید و چاره فرماید . در آن وقت آن امام به او دستور داد که به دیوانگی تظاهر نماید . این بود که بهلول به مقتضاي وقت و به اشاره امام واجب الاطاعت ، خود را به دیوانگی زد و از تکلیف و قصاص هارون الر شید خلاصی یافت و در این حال حرف حق از مظلومین را بدون ترس ولی با بیانی مجنون وار و شیرین بیان دفاع می نمود و گاه خلیفه وقت و ارکان دولت را با بیانات خود رسوا و محکوم می ساخت . با این وصف مردم به فضل و کمال او ایمان داشته و حکایات مطالب او را سر مشق قرار می دادند و هنوز در این عصر بیشتر حکایات او در محافل ذکر و از آنها پند گرفته می شود . اما این روایت ضعیف است . چون خیلی بعید است که معصوم (ع) شخص عاقلی را صریحاً امر کند که خود را به دیوانگی بزند و آنچه صحیح تر به نظر می رسد بدینگونه است که گویند چند تن از صا حبه و دوستان خاص امام (ع) که به مناسبت دوستی آن حضرت تحت تعقیب قرار گرفته بودند با مشورت
همدیگر به خدمت امام (ع) رسیدند و کسب تکلیف نمودند . امام (ع) جواب آنها را با یک حرف بوده که همگی دانستند « ج » تحجی ( کتبی یا شفاهی آن معلوم نیست ) نمودار ساختند و آن فقط حرف که جایز نیست بیش از این سوال کنند . پس هرکدام آن را طوري تعبیر کرده و از خدمت امام مرخص شدند . را جلاء وطن دانسته و دیگري جبال و از شهر خارج شدند . بهلول آن را جنون دانسته « ج » یکی از آنها و خود را به دیوانگی
زد و همگی از آن بلیه رفتند

شرح زندگی بهلول

بهلول پیش از آنکه خود را به دیوانگی ظاهر سازد ، زندگانی اعیانی داشت و چون به اشاره امام (ع) به

جنون و دیوانگی ظاهر شد دست از تمام تجملات دنیایی کشید و در حقیقت دیوانه حق و ژنده پوش

حقیقت شد و خرابه را بر قصر هاي هارون ترجیح داد و در این حال خود را بهتر از خلیفه و ارکان دولت

می دانست .

شخصیت بهلول

بهلول در حقیقت مردي عارف و فاضل و عالمی کامل بود و صاحب عقل و هوش سرشار و در حاضر

جوابی و حل مسائل سرآمد فضلاء عصر خود بود . ولی بواسطه حفظ دین و ترویج شرع و مبین حقائق

اهل بیت اطهار با اشاره امام (ع) به دیوانگی تظاهر نمود . در آن عصر و زمان غیر از این حال چاره اي

نداشت و الا خون او را می ریختند چنانکه هارون الرشید وقتی در اثبات امامت موسی بن جعفر (ع)

حجت هاي هشام ابن الحکم را که یکی از شاگردهاي امام صادق (ع) بود شنید به یحی ابن خالد برمکی

گفت زبان این مرد از صد هزار شمشیر براي من زیان آورتر است و عجیب است که این شخص زنده

است و من خلافت می کنم .

هارون درصدد قتل هشام برآمد و چون هشام از آن واقعه خبردار شد به کوفه فرار کرد و در خانه یکی از

دوستان پنهان شد و طولی نکشید که از خوف هارون وفات نمود .

به این نوشته امتیاز بدهید!

مریم هنربخش

همیشه برای من خود نوشتن مهم بوده. خیلی مهم تر از انتشار آن.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • ×