آمریکا و اسرائیل: آیا واشنگتن به نیروی نیابتی تلآویو تبدیل شده است؟
در حال حاضر، تحولات خاورمیانه تحت تأثیر سیاستهای پیچیده و گاه متناقض ایالات متحده و اسرائیل قرار دارد. سیاستهای آمریکا در این منطقه که به طور سنتی به دنبال حفظ هژمونی خود و کنترل منابع استراتژیک انرژی بوده، در سالهای اخیر به طور فزایندهای تحت تأثیر منافع اسرائیل قرار گرفته است. این وضعیت، نگرانیهایی را در سطح جهانی به وجود آورده است؛ آیا ایالات متحده به نیروی نیابتی اسرائیل در خاورمیانه تبدیل شده است؟

تاریخچه نقش آمریکا در خاورمیانه
پس از جنگ جهانی دوم، ایالات متحده به یکی از بازیگران اصلی در خاورمیانه تبدیل شد. در این دوره، استراتژیهای آمریکا شامل حمایت از رژیمهای همسو، مقابله با جنبشهای ملیگرا و حفظ کنترل بر منابع انرژی منطقه بوده است. اما با گذشت زمان و با توجه به تحولات جهانی، نقش این کشور در خاورمیانه دچار تغییرات بسیاری شده است.
از هژمونی جهانی تا نیروی نیابتی
آمریکا که روزی هژمون مطلق در جهان بود، در دهههای اخیر با چالشهایی جدی در خاورمیانه مواجه شده است. جنگها و مداخلات نظامی در عراق، افغانستان و سوریه، که به شکستهای استراتژیک انجامید، زمینهساز افول هژمونی آمریکا در این منطقه بوده است. در این شرایط، اسرائیل به یک شریک استراتژیک کلیدی برای ایالات متحده تبدیل شده است.
چرا آمریکا به نیروی نیابتی اسرائیل تبدیل شد؟
این تغییرات در سیاستهای آمریکا نه تنها به دلیل منافع استراتژیک این کشور در منطقه، بلکه به دلیل همسویی با منافع اسرائیل به وقوع پیوسته است. سیاستهای اسرائیل در خاورمیانه، به ویژه تهدیدات نظامی علیه ایران و حمایت از جنگها و درگیریهای منطقهای، آمریکا را در موقعیتی قرار داده است که نقش نیروی نیابتی اسرائیل را ایفا کند.
دشمنسازی ایران: ابزاری برای اهداف اسرائیل
اسرائیل همواره ایران را به عنوان تهدیدی برای امنیت خود معرفی کرده است. این روایت به طور خاص از سوی دولتهای اسرائیلی بهویژه دولت بنیامین نتانیاهو به شدت تقویت شده است. این استراتژی نه تنها به تأمین حمایت آمریکا از اسرائیل کمک کرده، بلکه به توجیه بسیاری از سیاستهای نظامی و تحریمی ایالات متحده در قبال ایران منجر شده است.
آیا جنگ با ایران به نفع آمریکا است؟
در شرایطی که لفاظیهای جنگطلبانه در واشنگتن بالا گرفته، بسیاری از کارشناسان معتقدند که جنگ با ایران نه تنها هیچ دستاوردی برای ایالات متحده ندارد، بلکه منجر به تشدید بحرانها در منطقه و حتی در سطح جهانی خواهد شد. بسیاری از مردم آمریکا مخالف مداخلات نظامی هستند و نظرسنجیها نشان میدهد که اکثریت مردم ایالات متحده خواستار پایان جنگهای بیپایان و تمرکز بر مسائل داخلی هستند.
نقش لابیهای اسرائیل در سیاست آمریکا
یکی از عوامل مهم در این فرآیند، نفوذ لابیهای حامی اسرائیل در سیاستهای خارجی آمریکا است. گروههایی مانند AIPAC (کمیته روابط عمومی آمریکا و اسرائیل) نقش زیادی در تغییر سیاستهای آمریکا به نفع اسرائیل دارند. این لابیها، با تأثیرگذاری بر سیاستمداران و مقامات آمریکایی، بسیاری از تصمیمات مهم در زمینه سیاست خارجی ایالات متحده را به نفع تلآویو هدایت میکنند.
هزینههای تبعیت از سیاستهای اسرائیل
تبعیت از سیاستهای اسرائیل به بهای سنگینی برای ایالات متحده تمام میشود. جنگهای احتمالی با ایران، میتواند به تنشهای شدیدتر در خلیج فارس، بیثباتی در بازارهای جهانی انرژی و حتی تلفات انسانی و اقتصادی فراوان برای آمریکا منجر شود. علاوه بر این، این سیاستها میتواند مشروعیت اخلاقی آمریکا را در سطح جهانی به خطر بیندازد، به ویژه در حالی که آمریکا خود را مدافع دموکراسی و حقوق بشر میداند، اما از رژیمی حمایت میکند که به نقض سیستماتیک حقوق بشر متهم است.
راهحلها: دیپلماسی به جای جنگ
برای جلوگیری از بروز بحرانهای بیشتر، ایالات متحده باید به مسیر دیپلماتیک بازگردد. بازگشت به توافق هستهای با ایران، لغو تحریمهای ظالمانه و تأسیس کانالهای گفتوگو، میتواند راهحلی پایدار برای کاهش تنشها و دستیابی به صلح در خاورمیانه باشد. این تغییر در سیاستهای آمریکا میتواند به بازسازی اعتبار و تأثیرگذاری آن در سطح جهانی کمک کند.
نتیجهگیری: نیاز به تغییر پارادایم در سیاست خارجی آمریکا
اگر ایالات متحده واقعاً به دنبال صلح و ثبات در خاورمیانه است، باید به سیاستهای خود بازنگری کند. حمایت کورکورانه از اسرائیل نه تنها به امنیت جهانی آسیب میزند، بلکه در بلندمدت منجر به فرسایش قدرت و مشروعیت آمریکا خواهد شد. این زمان برای یک تغییر اساسی در سیاست خارجی ایالات متحده است؛ تغییراتی که نه تنها به نفع آمریکا، بلکه به نفع مردم منطقه و جهان خواهد بود.