دوشنبه , 11 تیر 1403 2024 - 06 - 30 ساعت :
» داستان » داستان دزد بانک
داستان
داستان

داستان دزد بانک

اسفند 20, 1402 10

داستان
داستان

خلاصه مطالب: دزدی با اسلحه وارد بانک شد و پول دریافت کرد، سپس به مشتریان پرسید آیا او را دیده‌اند که دزدی کند. یکی از مردان اعتراف کرد که او را دیده است و دزد او را کشت. سپس از زن و شوهری که نزدیک بودند پرسید آیا او را دیده‌اند و مرد اعتراف کرد که همسرش دیده است.

به گزارش مجله نو: دزد بانک:
مردي با اسلحه وارد يك بانك شد و تقاضاي پول كرد .

وقتي پولهارا دريافت كرد رو به يكي از مشتريان بانك كرد و پرسيد : آيا شما ديديد كه من از اين بانك دزدي كنم؟

مرد پاسخ داد : بله قربان من ديدم .

سپس دزد اسلحه را به سمت شقيقه مرد گرفت و او را در جا كشت .

او مجددا رو به زن و شوهري كرد كه نزديك او ايستاده بودند و از آنها پرسيد آيا شما ديديد كه من از اين بانك دزدي كنم؟

مرد پاسخ داد : نه قربان. من نديدم اما همسرم ديد.

به این نوشته امتیاز بدهید!

مریم هنربخش

همیشه برای من خود نوشتن مهم بوده. خیلی مهم تر از انتشار آن.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • ×