پنجشنبه , 14 تیر 1403 2024 - 07 - 04 ساعت :
» داستان » داستان مرد ثروتمند
داستان
داستان

داستان مرد ثروتمند

اسفند 20, 1402 10

داستان
داستان

خلاصه مطالب: یک مرد ثروتمند به کشیش می گوید که مردم او را خسیس می پندارند. کشیش با حکایتی از یک گاو و یک خوک به او پاسخ می دهد که نشان می دهد همه چیزی که مردم از گاو می گیرند در زمان حیاتش است، اما خوک همه چیز خود را در زمان حیات خود به آنها می دهد.

به گزارش مجله نو: مرد ثروتمندی به کشیشی می گوید:
نمی دانم چرا مردم مرا خسیس می پندارند.
کشیش گفت:
بگذار حکایت کوتاهی از یک گاو و یک خوک برایت نقل کنم…
خوک روزی به گاو گفت: مردم از طبیعت آرام و چشمان حزن انگیز تو به نیکی سخن می گویند و تصور می کنند تو خیلی بخشنده
هستی. زیرا هر روز برایشان شیر و سرشیر می دهی.!!
اما در مورد من چی؟…
من همه چیز خودم را به آنها می دهم از گوشت ران گرفته تا سینه ام را. حتی از موی بدن من برس کفش و ماهوت پاک کن درست

می دانی جواب گاو چه بود؟

جوابش این بود:
شاید علتش این باشد که
“هر چه من می دهم در زمان حیاتم می دهم”

به این نوشته امتیاز بدهید!

مریم هنربخش

همیشه برای من خود نوشتن مهم بوده. خیلی مهم تر از انتشار آن.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • ×