شنبه , 16 تیر 1403 2024 - 07 - 06 ساعت :
» داستان » فرشته ام را به چه اسمی صدا کنم؟
داستان
داستان

فرشته ام را به چه اسمی صدا کنم؟

اسفند 20, 1402 10

داستان
داستان

خلاصه مطالب: خداوند به یک کودک آماده تولد یک فرشته را به عنوان محافظ برای او انتخاب می‌کند. کودک نگرانی‌های خود را از این سفر به زمین با خداوند به اشتراک می‌گذارد و خداوند او را آرام می‌کند و اطمینان می‌دهد که همیشه در کنار او خواهد بود.

به گزارش مجله نو: فرشته ام را به چه اسمی صدا کنم؟:
كودكی كه آماده تولد بود، نزد خداوند رفت و از او پرسید:«مي‌گویند فردا شما مرا به زمین مي‌فرستید، اما من به این كوچكی و بدون هیچ كمكی چگونه مي‌توانم برای زندگی به آنجا بروم؟»

خداوند پاسخ داد: « از میان تعداد بسیاری از فرشتگان، من یكی را برای تو در نظر گرفته‌ام. او از تو نگهداری خواهد كرد.»اما كودك هنوز مطمئن نبود كه می خواهد برود یا نه :«اما اینجا در بهشت، من هیچ كار جز خندین و آواز خواندن ندارم و اینها برای شادی من كافی هستند.»

خداوند لبخند زد «فرشته تو برایت آواز مي‌خواند، و هر روز به تو لبخند خواهد زد . تو عشق او را احساس خواهی كرد و شاد خواهی بود.»

كودك ادامه داد: «من چطور می توانم بفهمم مردم چه می گویند وقتی زبان آنها را نمی دانم؟»

خداوند او را نوازش كرد و گفت: «فرشته تو ، زیباترین و شیرین ‌ترین واژه‌هایی را كه ممكن است بشنوی در گوش تو زمزمه خواهد كرد و با دقت و صبوری به تو یاد خواهد داد كه چگونه صحبت كنی.»

كودك با ناراحتی گفت: «وقتی مي‌خواهم با شما صحبت كنم ، چه كنم؟»

اما خدا وندبرای این سئوال هم پاسخی داشت: «فرشته‌ات، دستهایت را دركنار هم قرار خواهد داد و به تو یاد مي‌دهد كه چگونه دعاكنی.»

كودك سرش رابرگرداند وپرسید: «شنیده‌ام كه در زمین انسانهای بدی هم زندگی مي‌كنند. چه كسی از من محافظت خواهد كرد؟ »

«فرشته‌ات از تو محافظت خواهد كرد، حتی به قیمت جانش تمام شود.»

كودك با نگرانی ادامه داد: «اما من همیشه به این دلیل كه دیگر نمي‌توانم شما راببینم ، ناراحت خواهم بود.»

خدواند لبخند زد و گفت:‌ «فرشته‌ات همیشه درباره من با تو صحبت خواهدكرد و به تو راه بازگشت نزد من را خواهد آموخت، گر چه من همیشه دركنار تو خواهم بود.»

در آن هنگام بهشت آرام بود اما صداهایی از زمین شنیده مي‌شد. كودك مي‌دانست كه باید به زودی سفرش را آغاز كند.

او به آرامی یك سوال دیگر از خداوند پرسید: «خدایا ! اگر من باید همین حالا بروم لطفاً نام فرشته‌ام را به من بگویید.»

خداوند شانه او را نوازش كرد و پاسخ داد:

«نام فرشته ‌ات اهمیتی ندارد. به راحتی او را مادر صدا کنی »

به این نوشته امتیاز بدهید!

مریم هنربخش

همیشه برای من خود نوشتن مهم بوده. خیلی مهم تر از انتشار آن.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • ×