داستان هایی شیرین از دوران مدرسه (2) + داستانی تاثیرگذار
خلاصه مطالب: معلم به بچهها درس جریان خون در بدن را آموزش داد و یکی از بچهها به او گفت که خون در پاهایش جمع نمیشود چون پاهایش خالی است.
به گزارش مجله نو: داستان هایی شیرین از دوران مدرسه (2):
معلم داشت جریان خون در بدن را به بچهها درس مىداد.
براى این که موضوع براى بچهها روشن تر شود گفت:
بچهها! اگر من روى سرم بایستم، همان طور که مىدانید خون در سرم جمع مىشود و صورتم قرمز مىشود.
بچهها گفتند: بله
معلم ادامه داد: پس چرا الان که ایستادهام خون در پاهایم جمع نمىشود؟
یکى از بچهها گفت: براى این که پاهاتون خالى نیست.