داستان پدر و پسر…- مفید ترین و آموزنده ترین داستان
خلاصه مطالب: در یک صحنه، پدر از پسرش پرسید که کدام یک میتواند دیگری را بزند. پسر انتخاب کرد که خودش میزند. پدر ناراحت شد و پسرش را پرسید که چرا این را اول نگفت. پسر جواب داد که تا زمانی که دست پدر بر روی شانه او بود، او قوی بود اما وقتی دست را از شانه او برداشت، قوتش را با خود برد.
به گزارش مجله نو: پدری دست بر شانه پسر گذاشت و از او پرسید:تو میتوانی مرا بزنی یا من تورا؟
پسر جواب داد:من میزنم
پدر ناباورانه دوباره سوال را تکرار کرد ولی باز همان جواب را شنید
با ناراحتی از کنار پسر رد شد بعد از چند قدم دوباره سوال را تکرار کرد شاید جوابی بهتر بشنود. … …
پسرم من میزنم یا تو؟
این بار پسر جواب داد شما میزنی….!!
پدر گفت چرا دوبار اول این را نگفتی؟؟؟
پسر جواب داد تا وقتی دست شما روی شانه من بود عالم را حریف بودم ولی وقتی دست از شانه ام کشیدی قوتم را با خود بردی