» داستان » داستان پنجره بیمارستان- داستانی که همه باید بخوانند
داستان
داستان

داستان پنجره بیمارستان- داستانی که همه باید بخوانند

40

داستان
داستان

خلاصه مطالب:  در بیمارستان، دو بیمار در یک اتاق بستری بودند. یکی از آنها اجازه داشت که هر روز بعد از ظهر یک ساعت روی تخت کنار پنجره بنشیند و مناظر زیبایی را از بیرون ببیند. ولی بعد از مرگ او، مرد دیگر درخواست کرد تا تختش را به کنار پنجره منتقل کنند، اما متوجه شد که او کاملا نابینا بود.

به گزارش مجله نو:  پنجره بیمارستان:
پنجره در بیمارستانی، دو بیمار در یك اتاق بستری بودند. یكی از بیماران اجازه داشت كه هر روز بعد از ظهر یك ساعت روی تختش كه كنار تنها پنجره اتاق بود بنشیند. ولی بیمار دیگر مجبور بود هیچ تكانی نخورد و همیشه پشت به هم اتاقیش روی تخت بخوابد. آن ها ساعت ها با هم صحبت می‏كردند؛ از همسر، خانواده، خانه، سربازی یا تعطیلاتشان با هم حرف می‏زدند و هر روز بعد از ظهر، بیماری كه تختش كنار پنجره بود، می‏نشست و تمام چیزهایی كه بیرون از پنجره می‏دید، برای هم اتاقیش توصیف می‏كرد. پنجره، رو به یك پارك بود كه دریاچه زیبایی داشت. مرغابی ها و قوها در دریاچه شنا می‏كردند و كودكان با قایق های تفریحیشان در آب سرگرم بودند. درختان كهن، به منظره بیرون، زیبیایی خاصی بخشیده بود و تصویری زیبا از شهر در افق دور دست دیده می‏شد. همان‏طور كه مرد كنار پنجره این جزئیات را توصیف می‏كرد، هم اتاقیش جشمانش را می‏بست و این مناظر را در ذهن خود مجسم می‏كرد و روحی تازه می‏گرفت.

روزها و هفته‏ها سپری شد. تا اینكه روزی مرد كناز پنجره از دنیا رفت و مستخدمان بیمارستان جسد او را از اتاق بیرون بردند. مرد دیگر كه بسیار ناراحت بود تقاضا كرد كه تختش را به كنار پنجره منتقل كنند. پرستار این كار را با رضایت انجام داد. مرد به آرامی و با درد بسیار، خود را به سمت پنجره كشاند تا اولین نگاهش را به دنیای بیرون از پنجره بیندازد. بالاخره می‏توانست آن منظره زیبا را با چشمان خودش ببیند ولی در كمال تعجب، با یك دیوار بلند مواجه شد! مرد متعجب به پرستار گفت كه هم اتاقیش همیشه مناظر دل انگیزی را از پشت پنجره برای او توصیف می‏كرده است. پرستار پاسخ داد: ولی آن مرد كاملا نابینا بود!

به این نوشته امتیاز بدهید!

رضا امیری

هر اتفاقی را بهانه ای برای نوشتن ببینید، با هر مسئله ای که برایتان پیش می آید یک نوشته خوب بسازید، خدا همراه شماست.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • ×