داستان خوردن انگور زیر آفتاب و شکستن احکام خدا
خلاصه مطالب: یکی از دوستان بهلول را سوال کرد که آیا خوردن انگور زیر آفتاب حرام است یا خیر؟ بهلول به او گفت که حرام نیست. سپس او سوال کرد که اگر انگور را در خمره ای بگذارد و آن را زیر آفتاب بنوشد حرام است یا خیر؟ بهلول به او نشان داد که اگر آب و خاک را با هم مخلوط کند و بر پیشانی مرد بزند، مرد فریاد می زند و بهلول به او گفت که این همان مخلوط آب و خاک است و او نباید احساس درد کند. این رویداد باعث می شود که مرد بیشتر احترام به احکام خدا داشته باشد.
به گزارش مجله نو: روزی یکی از دوستان بهلول گفت : ای بهلول! من اگر انگور بخورم آیا حرام است؟
بهلول گفت : نه!
پرسید : اگر بعد از خوردن انگور در زیر آفتاب دراز بکشم آیا حرام است؟
بهلول گفت : نه!
پرسید : پس چگونه است که اگر انگور را در خمره ای بگذاریم
و آن را زیر نور آفتاب قرار دهیم و بعد از مدتی آن را بنوشیم حرام می شود؟
بهلول گفت : نگاه کن! من مقداری آب به صورت تو می پاشم. آیا دردت می آید؟
گفت : نه!
بهلول گفت : حال مقداری خاک نرم بر گونه ات می پاشم آیا دردت می آید؟
گفت: نه!
سپس بهلول خاک و آب را با هم مخلوط کرد و گلوله ای گلی ساخت و آن را محکم بر پیشانی مرد زد!
مرد فریادی کشید و گفت : سرم شکست!
بهلول با تعجب گفت : چرا؟ من که کاری نکردم!
این گلوله همان مخلوط آب و خاک است و تو نباید احساس درد کنی
اما من سرت را شکستم تا تو دیگر جرات نکنی احکام خدا را بشکنی …