سخنان فردریش نیچه و زندگینامه آن
به گزارش مجله نو:
فردریش نیچه
فردریش نیچه یکی از بزرگترین فیلسوفان و نویسندگان اهل آلمان بود که زندگی و آثارش تاثیر بسزایی بر فلسفه و ادبیات دنیا گذاشت. او با تأکید بر ارزشهای انسانی، انتقاد از دین و مذهب، و ارائه نظریههایی درباره قدرت و عدم وجود، بهعنوان یکی از بنیانگذاران فلسفه انتزاعی شناخته میشود.
زندگی و شخصیت فلسفی نیچه
نیچه در سال 1844 در شهر لایپزیگ، آلمان متولد شد و در خانوادهای دینی و متعهد بزرگ شد. او در دانشگاه بون فلسفه و ادبیات مطالعه کرد و پس از اتمام تحصیلاتش، به تدریس در دانشگاه برلین پرداخت. اما به دلیل مشکلات جسمانی و روحی، نیچه از تدریس استقبال نکرد و تصمیم گرفت بهصورت مستقل به تحقیق و نوشتن بپردازد.
فلسفه انتزاعی نیچه
نیچه در آثار خود، به بحث درباره ارزشهای انسانی و نقش آنها در زندگی میپرداخت. او اعتقاد داشت که انسان باید خودش را محور و مرکز همه چیز قرار دهد و به ارزشهای شخصی خود اهمیت بدهد. نظریه او درباره “فهرست ارادهی بهتوانی” بهعنوان یکی از مهمترین نظریههایش شناخته میشود که به تحقق خواستهها و آرزوهای انسانی میپردازد.
انتقاد از دین و مذهب
نیچه با انتقاد از دین و مذهب، به دنبال ارتقاء انسان به مراحل بالاتری از وجود بود. او معتقد بود که دین و مذهب موانعی برای توسعه و پیشرفت انسان قرار میدهند و باید انسان بهصورت آزاد و مستقل از این محدودیتها زندگی کند.
قدرت و عدم وجود در نظریههای نیچه
نیچه با بحث درباره قدرت و عدم وجود، به ارائه نظریههای جالب و متفاوتی پرداخت. او اعتقاد داشت که قدرت نهایتی انسان در درک و استفاده از عدم وجود است و این قدرت میتواند او را به بالاترین درجات تحول و تکامل برساند.
تأثیر نیچه بر ادبیات و فلسفه دنیا
آثار نیچه تأثیر بزرگی بر ادبیات و فلسفه دنیا گذاشته است. او با ارائه دیدگاههای نو و متفاوت، بهعنوان یکی از بنیانگذاران فلسفه انتزاعی شناخته میشود که تاکنون تأثیر قابل توجهی بر ادبیات و فلسفه دنیا داشته است.
نتیجهگیری
در نهایت، میتوان گفت که فردریش نیچه با ارائه نظریههای جدید و انتقادات سخت به موضوعات مختلف، بهعنوان یکی از بزرگترین فیلسوفان تاریخ شناخته میشود که تاثیر بزرگی بر فلسفه و ادبیات دنیا گذاشته است. او با ارزشگذاری انسان و قدرت او در رسیدن به بالاترین درجات تکامل، همواره موجب تحولات و پیشرفتهای بزرگی شده است.
سخنان:
دشمنان خود را دوست بدارید ، زیرا بهترین جنبه های شما را به نمایش میگذارند. فردریش نیچه
سياستمدار انسانها را به دو دسته تقسيم ميكند: ابزار و دشمن. يعني فقط يك طبقه را ميشناسند و آن هم دشمن است. فردریش نیچه
بلند پروازی من آنست که در ده جمله چیزی را بگویم که کسی دیگر در یک کتاب می گوید . فردریش نیچه
با دیگران بودن آلودگی می آورد. فردریش نیچه
رفاقت هست ،ای کاش دوستی نیز باشد! فردریش نیچه
باید در تضادهای دوگانه شک کرد. از کجا معلوم که این تضادهای دوگانه اصلا وابسته به هم و یکی نباشند؟ در فلسفه معین ارزشی بیشتر از نامعین دارد همان طور که ارزش نمود کمتر از حقیقت است. فردریش نیچه
نادرستی یک حکم باعث نمی شود که آن حکم را رد کنیم ، احکام نادرست برای زندگی بشری ضروری است و رد کردن آنها را به معنای رد کردن زندگی است. فردریش نیچه
حرف کسانی که می گویند عشق بری از خودخواهی ست خنده دار است زیرا همه چیز طبق خواست قدرت ما است. فردریش نیچه
آنچه برای یک نفر سزاوار است نمی توان گفت برای فرد دیگر هم سزاوار است. به عنوان مثال انکار نفس و افتادگی سزاوار یک فرمانده نیست و برایش فضیلت محسوب نمی شود. حکم یکسان صادر کردن برای همه غیر اخلاقی ست. فردریش نیچه
آینده از آن کسانی است که به استقبالش می روند . فردریش نیچه
فرد خلوت نشین می گوید که واقعیت در کتاب های نیست و فیلسوف آن را پنهان می کند. فرد والا از فهمیده شدن توسط دیگران در هراس است نه از بد فهمیده شدن چون می داند که کسانی که او را بفهمند به سرنوشت او یعنی رنج کشیدن در دنیا دچار خواهند شد. فردریش نیچه
از شادکامی دیوانه گشتن به از ناکامی! فردریش نیچه
همه به چیزی دلبستگی دارند و افراد والاتر به چیزهای والاتر اما افراد فرومایه فکر می کنند که افراد والاتر به چیزی دلبستگی ندارند و ظاهربینی افراد فرومایه از سطحی نگری و ریاکاری آنهاست و برپایه هیچ شناخت اخلاقی نیست. فردریش نیچه
با رنج عمیق درونی آدمی از دیگران جدا می شود و والا می شود. فردریش نیچه
انسان های آزاده دل شکسته و پر غرور خود را پنهان می کنند. فردریش نیچه
کسانی که در خود احساس حقارت می کنند به دیگران رحم می کنند اما به دلیل غرورشان دم نمی زنند! یعنی درد می کشند و می خواهند با دیگران هم دردی کنند.کسانی که با دیگران همدردی می کنند به دلیل دردمند بودن خودشان است. فردریش نیچه
لذت بیرحمی در دیدن رنج دیگران است اما فردی که بیرحم است این بیرحمی گریبانگیر خودش هم می شود و به ایشان نیز آزار خواهد رسید. فردریش نیچه
کسانی که مردم از آنها به صاحبان اخلاق یاد می کنند اگر ما اشتباهشان را ببینیم از ما به بدی یاد خواهند کرد حتی اگر دوست ما باشند. فردریش نیچه
دروغ باد مارا هر حقیقتی که با آن خنده ای نکرده ایم !فردریش نیچه
اختلاف طبقاتی از ضروریات جامعه است چون عامل اشتیاق به پرورش حالت های والاتر کمیاب تر دورتر و عامل چیرگی بر نفس می شود. فردریش نیچه
هر اخلاق و دستور اخلاقی طبیعت بردگی و حماقت را پرورش می دهد زیرا روح را با انضباط تحمیلی خود خفه و نابود می کند. فردریش نیچه
یک دانشمند حتی برای عشق زمینی هم وقت ندارد! او نه رهبر است نه فرمانبردار. او کمال بخش نیست.سرآغاز هم نیست. او فردی بی خویشتن است. فردریش نیچه
کسی که دلش را به بند بکشد جانش را آزاد کرده است. فردریش نیچه
دانستن و از مسئولیت فروگذار نکردن و آن را به دیگران محول نکردن از نشانه های والا بودن است. فردریش نیچه
آنچه والا بودن یک فرد را ثابت می کند کرده های او نیست چون بیخ و بن آنها معلوم نیست و معانی مختلف دارند بلکه ایمان اوست. فردریش نیچه
مرد خواهان حقیقت است اما زن موجودی سحطی نگر می باشد. فردریش نیچه
پاکی نفس جدایی می آورد. فردریش نیچه
انسان نمی تواند از غرایز خود فرار کند ، وقتی از خطر جانی دور شود دوباره به غرایزش برمی گردد. فردریش نیچه
نسبت به فرد پایین تر از خود نفرت نداریم بلکه نسبت به فرد برابر با خود یا بهتر از خود. فردریش نیچه
کسی که بخواهد به سمت معرفت برود از خدا فاصله می گیرد. فردریش نیچه
اجحاف نکردن و آسیب نرساندن به دیگران برای رسیدن به برابری اصل بنیادی جامعه است ولی این خواست نفی زندگی ست چون زندگی بهره کشیدن از دیگران است که ناتوان ترند. فردریش نیچه
آدمی به خاطر نیاز به مراقبت و کمک دیگران با آنها ارتباط برقرارمی کند. فردریش نیچه
پیشداوری درباره اخلاق به این معناست که نیت اعمال را منشاء آنها می دانیم. فردریش نیچه
از فلاسفه می خواهم که به دنبال حقیقت نروند چون حقیقت نیاز به پشتیبان ندارد. فردریش نیچه
هیچ پدیده ای اخلاقی نیست بلکه ما آن را اخلاقی تفسیر می کنیم. فردریش نیچه
فیلسوفی که درصدد آفرینش جهان بنابر تصور خویش است می خواهد همه به فلسفه اش ایمان بیاورند و این همانروا داشتن استبداد بر دیگران است. فردریش نیچه
حقیقت مانند دریا است که چون نمک آب دریا زیاد است تشنگی را رفع نمی کند. اگر حقیقت آدمی تحریف شود مثل آب شور دریا خواهد بود که تشنگی اش را رفع نخواهد کرد. فردریش نیچه
خطر خوشبختی در این است که آدمی در هنگام خوشبختی هر سرنوشتی را می پذیرد و هرکسی را نیز. فردریش نیچه
خیر نباید همگانی باشد وگرنه دیگر خیر نیست زیرا چیزهای همگانی ارزشی ندارند. فردریش نیچه
نمی توان از همساز با طبیعت بودن یک اصل اخلاقی برای خود ساخت. زیرا طبیعت بی رحم است و اگر آدمی بخواهد مطابق با طبیعت زندگی کند باید بی رحم باشد . فردریش نیچه
فلسفه همان خواست قدرت است همان خواست علت نخستین. فردریش نیچه
کسی که جنگجوست باید همواره در حال جنگ باشد چون زمان صلح با خودش درگیر خواهد شد!. فردریش نیچه
استعداد آدمی را می پوشاند و وقتی استعدادش کاهش یافت آنچه هست نمایان می شود. فردریش نیچه
باید بر فریب حواس خود پیروز شویم . فردریش نیچه
تو میتوانی ، زیرا میخواهی ! فردریش نیچه
مرگ خود بهترین دلیل آسمانی انسان بودن است.فردریش نیچه
مرگ خود بهترین دلیل آسمانی انسان بودن است. فریدریش نیچه
باید بر فریب حواس خود پیروز شویم . فریدریش نیچه
تو میتوانی ، زیرا میخواهی ! فریدریش نیچه
کسی که جنگجوست باید همواره در حال جنگ باشد چون زمان صلح با خودش درگیر خواهد شد!. فریدریش نیچه
استعداد آدمی را می پوشاند و وقتی استعدادش کاهش یافت آنچه هست نمایان می شود. فریدریش نیچه
نمی توان از همساز با طبیعت بودن یک اصل اخلاقی برای خود ساخت. زیرا طبیعت بی رحم است و اگر آدمی بخواهد مطابق با طبیعت زندگی کند باید بی رحم باشد . فریدریش نیچه
فلسفه همان خواست قدرت است همان خواست علت نخستین. فریدریش نیچه
حقیقت مانند دریا است که چون نمک آب دریا زیاد است تشنگی را رفع نمی کند. اگر حقیقت آدمی تحریف شود مثل آب شور دریا خواهد بود که تشنگی اش را رفع نخواهد کرد. فریدریش نیچه
خطر خوشبختی در این است که آدمی در هنگام خوشبختی هر سرنوشتی را می پذیرد و هرکسی را نیز. فریدریش نیچه
خیر نباید همگانی باشد وگرنه دیگر خیر نیست زیرا چیزهای همگانی ارزشی ندارند. فریدریش نیچه
جملات قصار و کوتاه زیبای فردیش نیچه
هیچ پدیده ای اخلاقی نیست بلکه ما آن را اخلاقی تفسیر می کنیم. فریدریش نیچه
فیلسوفی که درصدد آفرینش جهان بنابر تصور خویش است می خواهد همه به فلسفه اش ایمان بیاورند و این همان روا داشتن استبداد بر دیگران است. فریدریش نیچه
پیشداوری درباره اخلاق به این معناست که نیت اعمال را منشاء آنها می دانیم. فریدریش نیچه
از فلاسفه می خواهم که به دنبال حقیقت نروند چون حقیقت نیاز به پشتیبان ندارد. فریدریش نیچه
اجحاف نکردن و آسیب نرساندن به دیگران برای رسیدن به برابری اصل بنیادی جامعه است ولی این خواست نفی زندگی ست چون زندگی بهره کشیدن از دیگران است که ناتوان ترند. فریدریش نیچه
آدمی به خاطر نیاز به مراقبت و کمک دیگران با آنها ارتباط برقرارمی کند. فریدریش نیچه
نسبت به فرد پایین تر از خود نفرت نداریم بلکه نسبت به فرد برابر با خود یا بهتر از خود. فریدریش نیچه
کسی که بخواهد به سمت معرفت برود از خدا فاصله می گیرد. فریدریش نیچه
پاکی نفس جدایی می آورد. فریدریش نیچه
انسان نمی تواند از غرایز خود فرار کند ، وقتی از خطر جانی دور شود دوباره به غرایزش برمی گردد. فریدریش نیچه
آنچه والا بودن یک فرد را ثابت می کند کرده های او نیست چون بیخ و بن آنها معلوم نیست و معانی مختلف دارند بلکه ایمان اوست. فریدریش نیچه
مرد خواهان حقیقت است اما زن موجودی سحطی نگر می باشد. فریدریش نیچه
کسی که دلش را به بند بکشد جانش را آزاد کرده است. فریدریش نیچه
دانستن و از مسئولیت فروگذار نکردن و آن را به دیگران محول نکردن از نشانه های والا بودن است. فریدریش نیچه
هر اخلاق و دستور اخلاقی طبیعت بردگی و حماقت را پرورش می دهد زیرا روح را با انضباط تحمیلی خود خفه و نابود می کند. فریدریش نیچه
یک دانشمند حتی برای عشق زمینی هم وقت ندارد! او نه رهبر است نه فرمانبردار. او کمال بخش نیست.سرآغاز هم نیست. او فردی بی خویشتن است. فریدریش نیچه
کسانی که مردم از آنها به صاحبان اخلاق یاد می کنند اگر ما اشتباهشان را ببینیم از ما به بدی یاد خواهند کرد حتی اگر دوست ما باشند. فریدریش نیچه
دروغ باد مارا هر حقیقتی که با آن خنده ای نکرده ایم ! فریدریش نیچه
اختلاف طبقاتی از ضروریات جامعه است چون عامل اشتیاق به پرورش حالت های والاتر کمیاب تر دورتر و عامل چیرگی بر نفس می شود. فریدریش نیچه
کسانی که در خود احساس حقارت می کنند به دیگران رحم می کنند اما به دلیل غرورشان دم نمی زنند! یعنی درد می کشند و می خواهند با دیگران هم دردی کنند.کسانی که با دیگران همدردیمی کنند به دلیل دردمند بودن خودشان است. فریدریش نیچه