متن عاشقانه جدید در سال جدید
به گزارش مجله نو:
این قلبی که دارم اَزَش حرف می زنم،
از اول اینطوری ویرون نبود،
خونه ی قلبمو با خِشتِ وجود تو
و با چار چوبِ احساس خودم بنا کرده بودم ،
دفعه های اوّل که چند روزی نمی دیدمت
با اینکه غم دوریت عذابم می داد ،
اما چون می دونستم دیداری هست و قراره به زودی ببینمت
یِه کم همچین این غمِ فراق و شوق دیدارت
و اون عشق بازی هایی که از دوری هم می کردیم،
برام شیرین بود، چون این دوری رهگذر بود ،
اما چند وقت که گذشت و این دوری ها تکرار شد
دیدم انگار یه جورایی داره غم دوریت مهمونِ دلم میشه
و نبودن من هم برات عادت شده ،
و این دوری اونقدر زیاد شد که دیگه نمی شد بگم دوریت مهمونِ دِلمه ،
آخه دیگه صابخونه شده و شد مَثَلی که میگن
<< از دل برود هر آنکه از دیده برفت >> ،
آره یه دفعه جایِ خالیمو تویِ خونه ی دلت حس کردم،
و آخر از این دوری های تکراری،خشتِ خونه ی قلبم فرو ریخت
و شد این قلب ویرونه ای که ازش برات حرف زدم.
حالا من موندم و یه قلبی که بی عشقِت گاهی می زنه و گاهی . . .
.◊.◊.◊.◊.◊. متن عاشقانه جدید در سال جدید .◊.◊.◊.◊.◊.
لمم بی جوهر تر از آن است که بتواند
گرمی سلامم را به تو عزیزِ دل برساند،
اکنون نامه ای را که برایت نوشتم می خوانی ,
شاید یا حتماً در شهری نباشم که تو در آن تنفس می کنی ,
نمی دانم در این لحظات آخر رفتنم
چطور رغبت قلبم را برایت روی کاغذ بیاورم ,
ساعت نیمی از دو ظهر جمعه گذشته
و دقایقی به سه مانده ,
این لحظات آخری که می گذرد
تلاطم عجیبی در احساساتم موج می زند,
حالم خراب تر از آن است که بخواهم برایت بازگو کنم ,
در زندگیم بارها تجربه کردم
که در رابطه وابستگی بد است اما باز دچار شدم ….
سکوت می کنم بر این لحظه های غمناک ,
بر این چشم هایی که از بس غرق در معشوق شد
, چیزی جز او را ندید ,
برای چه قلبم درون سینه ام آرام ندارد؟
برای که آرام ندارد؟
روزگاری خدایی داشتم
و تنها او را می پرستیدم ,
تو آمدی و تو را بت خویش کردم
و بعد از خدا تو را ستایش کردم ,
هر چه عاشقانه تر به سوی خدا می رفتم
او نیز مشتاقانه قصد من می کرد
و از بابت این تجربه , عاشقانه به سویت آمدم
اما لحظه به لحظه تو را دور تر از خویش یافتم. مرا دریاب!
من تو را ماٌنوس با تنهایی خویش یافتم
که تو را همسفر زندگی خویش نمودم
منتظر لحظه ای هستم که دستانت را بگيرم
در چشمانت خيره شوم دوستت دارم را بر لبانم جاری کنم …
منتظر لحظه ای هستم که در کنارت بشينم سر رو شانه هايت بگذارم …
از عشق تو … از داشتن تو … اشک شوق ريزم …منتظر لحظه ای هستم …
لحظه ای مقدس … منتظر لحظه ی پيوند … که تو را در اغوش گيرم …
بوسه ای از سر عشق تقديم تو کنم …
و با تمام وجودم عشقم و قلبم را به تو هديه کنم …
اری من منتظرم …
منتظر لحظه ای پاک و مقدس که به تو بگويم هستی ام … هم نفسم …
مونس شب های بی قراری ام … من دوستت دارم …
ساعت از سه نیز گذشت
و هنوز در انتظار خبری از تو ام اما خبری نیست …
دیگر توان نوشتن ندارم/تمام
سلام عزیزم
می دونم که از من متنفری ولی می خوام تو این نامه همه حرفای دلمو بهت بگم
نمی دونم شاید نتونم همه حرفایی رو که تو دلم به بغض و کینه تبدیل شده رو تو این نامه بگنجونم ولی ازت می خوام همه اون چیزهایی رو که برات می نویسم با دقت بخونی
من و تو چند سال پیش با هم یه عهدی بستیم
عهد بستیم تا آخر عمر با هم بمونیم و هرگز به هم خیانت نکنیم
من و تو یه عشق رویایی رو تجربه می کردیم که هیچ کدوم از عاشقا تا حالا یه همچین عشقی رو نچشیده بودن
من به با تو بودن افتخار می کردم
به اینکه زندگی چه سرنوشت عجیبی رو برای من رقم زده
و ما تو این 3، 4 سال هیچ وقت یه دعوای کوچیکی هم با هم نکردیم
ولی دیروز همه چی خراب شد
می دونم که اشتباه از من بود
می دونم که همه تقصیرا گردن منه
ولی گذشتت کجا رفت
یادته اولین شرط با تو موندنم این بود که همیشه گذشت کنی؟
یادته قول دادیم که اگه گناهی هم مرتکب شدیم از همدیگه بگذریم؟
ولی تو فکر کردی بهت خیانت کردم
در حالی که همه چی یه اتفاق بود یه اشتباه ساده!!!!
دیروز خیلی گریه کردم……..
به اینکه چه راحت فراموشم کردی
به اینکه چه زود تونستی همه حرفاتو زیر پا بزاری
من همه چی رو برات تعریف کردم
ولی تو نخواستی باورم کنی
من تو رو برای همیشه از دست دادم و دیگه نمی خوام برای دومین بار به دستت بیارم چون دیگه اون زیبایی گذشته رو برات نخواهم داشت
فقط یه خواهشی ازت دارم
تو زندگیت با هر کسی که باشی فقط باورش کن
بدون که هر آدمی می تونه مرتکب اشتباه بشه و نباید تو همون دقایق اولیه بازخواستش کرد
من فراموشت می کنم
فراموش می کنم همه روزای خوش زندگیمو….
روزایی که لحظه لحظه ی با تو بودن صفحات دفتر خاطراتمو پر کرده
روزایی که ازدحام خوشی های زندگیم اونقدر زیاد بود که چندین بار مرور کردن برای یاد آوری اونا کافی نبود
تو رفتی و با رفتنت بهترین خاطرات رو با خودت بردی
یه روزی دلم می خواست بهونه ای باشی برای فراموش کردن همه غم هام……….
اما حالا دلم می خواد بهونه ای پیدا کنم برای فراموش کردنت……….
من اشتباه کردم
و به حد کافی تا اخر عمر خودمو سرزنش خواهم کرد
این اشتباه چند ثانیه طول نکشید……..
ولی همه اعتماد 3، 4 ساله رو با خودش برد
تو فراموشم کردی
و من هم می خوام به این فکر کنم که هیچ وقت ندیده بودمت
تو برو
حتی سراغی از من نگیر
نمی خوام احساس کنی بهت خیانت کردم…….نه……..
فقط یه خواهشی ازت دارم
می خوام بدونی من باهات صادق بودم
و همین صداقت بود که باعث شد من و تو به اندازه کیلومترها از هم فاصله بگیریم
برای آخرین بار ازت می خوام ذهنیتت نسبت به من تغییر کنه
من اونی نیستم که تو ذهنت می گذره
و حالا می فهمم چرا اونایی که صداقت تو کارشون نیست همیشه موفقن
کاش باهات صادق نبودم……… اون وقت هرگز اینجوری نمی شد
نمی خوام بیشتر از این ناراحتت کنم
با همه تلاشی که خواهم کرد تا فراموشت کنم ولی می دونم تو جاودانه تر از آن بودی که بتونم در عرض یه مدت کوتاه فراموشت کنم
تو همیشه در قلبمی
بدون دوستت دارم
باورم کن
باورم کن
………………………..همین…………………….
نامه عاشق به معشوق
… دیشب دور از تو قلم برداشته و متن زیر را برایت نوشتم تا بدانی دور از تو چه می كشم .
من نمی گویم با من حرف نزنی می میرم ولی اگه حرف بزنی زنده می مونم
حالا احساس امشبم را بخوان :
تو شب را با بالش خیس از اشك بسر كردن و از ترس اینكه
دلدارت دور از تو چه می كند و دستت را بی هوا به سویش كه دردسترست نیست دراز كردن
وخود را در حفره های تنهایی یافتن را تا حالا حس كرده ای ؟؟؟
تو برای گریه كردن منتظر اشك شدن و بی دوست بودن را با تمام وجود
در یافتن و با حسرتهای بی پایان به امید اینكه روزی شاید
فقط یه جمله محبت آمیز از او بخوانی و بیهودگی این انتظاررا تا حالا احساس كرده ای ؟؟؟
به كسی دل بستن و دور از شهوت شبها را با موزیك حسرت و ترنم اشك به صبح رساندن
و تك تك امیدهای به یاس تبدیل شده دلت را تا حالا احساس كرده ای ؟؟؟
تو زندگی كردن با روح دوست و شبها را به یاد مهتاب رویش و
ستارگان چشمان دلدارت به صبح رساندن را تا حالا احساس كرده ای ؟؟؟
تونبض و تپش عشق را در رگهای دستانت كه هر لحظه شوق در آغوش گرفتن یارش را دارد
و خود را در تنهایی شب میان گریه های سیاهی شب محصور دیدن را تا حالا احساس كرده ای ؟؟؟
تو به درون وتفكرات عاشقانه برگشتن و سراپا درد عشق بودن و درمان نداشتن را تا حالا احساس كرده ای ؟؟؟
تو تا لحظه ای كه اشك چشمانت خشك نشده گریه كردن و با نگاههای عمیق پر ازحسرت عشق به همه جا نگاه كردن
را تا حالا احساس كرده ای ؟؟؟
تو كسی را كه بیش از همه دوست داری و دستت به آن نمیرسد و بدون حضورش لحظه ای آرام
و قرار نداشتن را تا حالا احساس كرده ای ؟؟؟
تو محرم اسرار تنهائیت فقط قلم وكاغذ بودن و چشم به سفیدی كاغذ
و اشك قلم دوختن را تا حالا احساس كرده ای ؟؟؟
نمی دانم …..
ولی من تمام آنچه كه گفتم با تمام وجودم احساس كرده ام .
تو هم بنویس دردها و حسرت دور از یار بودنت را به دست چه كسی
درمان خواهی كرد .
دوستت دارم؟؟!!
.◊.◊.◊.◊.◊. متن عاشقانه جدید در سال جدید .◊.◊.◊.◊.◊.
نمي دونم از كجا شروع كنم؟
از خوبيت از اميدت از حرفهاي پر از ماهت يا از چشات كه من’ كشته حتي از عصبانيتت چون اونم برام غنيمته كاش بدوني كه چه قدر دوستت دارم كاش بدوني ارزشت بيشتر از اين حرفهاست تو برام مثل باروني كه برام هميشه سبكي مياره مثل بارون از آسمون به دل عاشق من مي باره مثل بارون صدات براي دل آدمي آرام و نرمه چه خوبه بودنت چه خوبهه احساست و حتي لمس كردنت انقدر دوست دارم به اون شونه هات سرم’ بزارم’ حرفهاي دلم’ بهت بگم باهات گريه كنم باهات بخندم و هر لحظه به چشماي پر مهرت نگاه كنم چون اون چشمات من’ به زندگي بيشتر وابسته مي كنه. هر موقع صداي قشنگت’ مي شنوم دلــــم مي لرزه يه جوري اروم و هيجان زده ميشم از خودم از بودنم جدا ميشم و خودم’ به تو ميسپارم اگه تو دلم باشي باور نميكني ميگي اين دل هموني كه فكر ميكنم دوستم نداره ولي كاش از چشام بخوني كه حتي بودنت گفتنت خواستنت و همه چيزت برام از همه كس باارزش تر. مي دوني ، زندگي من مثل يه كاغذ سياه كه تو نقطه ي سفيدش هستي و هر لحظه كه عشق من به تو زياد مي شه اون نقطه به اوج خود مي رسه و بزرگتر مي شه و زندگي يه رنگ ديگه با تو مي گيره هيچ كس تو رو از من نمي تونه بگيره حتي خودت چون اسمت ، عشقت و بودنت تو دلم حك شده و محاله كه پاك شه يعني خودم هم نمي زارم پاك شه عشقت بـــــرام مثل گلهاي بهاري هر روز تازه تر مي شه به جاي اينكه تكراري شه هر روز بوي قشنگتري به خودش مي گيره عشقت برام خيلي تازه و تازه تر هست مثل بوي بارون مثل بوي ياسمن انقدر از ته دل نفس مي كشم تا بيشتر به بودنت و عشقت معتاد بشم.
اما…
.◊.◊.◊.◊.◊. متن عاشقانه جدید در سال جدید .◊.◊.◊.◊.◊.
به نام خداي نامهرباني ها
سلام … قشنگ ولي نامهربان من!
منم، …، کسيکه با نام تو جان گرفت و زندگي را در چشمان مهربان فريبنده ي تو معنا کرد!
منم عاشق تو، کسيکه برگهاي سرنوشت را با تک تک واژه هاي گوش نواز و طنين دلنشين کلامت ترسيم کرد……….
و اينک اين منم زني تنها در آستانه فصلي سرد……. .تو با تمام مهرباني هايت مرا رها کرده اي در کوله باري از غم،
کاش مي دانستم گناه من در اين بازي چيست؟ جرم من فقط دوست داشتن و عاشق شدن تو بود!
جرم من آيا اين بود که با تو اي تک سوار دلبري ها، لحظه لحظه زندگي کردم!
… خوبم، آيا مجازات من که با دو هجاي نامت، دم و بازدم را احساس کردم و از حيات و از بودنم و از بودنت
لذت بردم اين است؟ گل من! نمي دانستم که عشق و دوست داشتن با معيارهايي چون تضاد طبقاتي،
موقعيت اجتماعي، مخالفت هاي خانوادگي، تقدس و حرمتش شکسته مي شود.
… عزيزم! چگونه مي تواني مرا فراموش کني، مني که نخستين طپش هاي عاشقانه و دلهره هاي ديدار و
لذت دوست داشتن را با تو تجربه کردم. من اولين بار که سراسر وجودم از عشق تو گر گرفت دستان تو را لمس مي کردم….
اولين نگاه، اولين احساس، اولين بوسه…….. يادت هست!!تمام لذت هاي با هم بودن و احساسات من با تو بود، من با
صداقت و ايمان کامل تو را و قلبت را پذيرفتم و بدان تا زماني که جان در بدن دارم هم چنان دوستت خواهم داشت
و خدا که شاهد تمام لحظه هاي من و تو بوده است خوب مي داند که من چه انديشيده ام و چه نيتم بوده است و
چقدر دوستت داشتم!
… نازنينم! فقط بدان قلب آدمي با يک نفر تکميل مي شود و با يک نفر به آرامش دروني مي رسد نه با چند نفر!
خوب من کاش فقط مي دانستم من که فقط به تو محبت و مهرباني و دوست داشتن بي حد و حساب و بي توقع
هديه کردم چرا تو بي وفايي و بي اعتنايي را به من پيشکش کردي؟ بهترينم … عزيزم! من تو را با تمام مهرباني هاي
دروغينت! و بي اعتنايي هايت و خيانت هايت! و بي وفايي هايت دوست داشتم و دارم و اميدوارم خوشبخت باشي.
امروز روزيست که احساس خفه شدن و غرق شدن در مرداب دوست داشتن دارم هيچ وقت فکرش را هم نمي کردم روزي
صداقت من اينگونه پايمال شود و محبت من بي جواب بماند.
من اگر تو را دوست داشته باشم يا از نفرت پر باشم زندگي مي گذرد، خورشيد هر روز طلوع مي کند،…….
ولي در اين ميان يک چيز را براي هميشه باور کن و ايمان بياور……. که صداقت من روزي گريبانگير تو خواهد شد و خداوند
عادل بين من و تو حکم خواهد کرد. روزي خواهي فهميد من چه مي گويم که…………
خوب من ، … دوست داشتني من دوستت دارم و اميدوارم خوشبخت شوي، هيچ زمان مزاحمت نمي شوم، خوش باش!
فقط در تعجبم تو که مي دانستي و ديده بودي که من بي تو نمي توانم زنده بمانم (خودکشي) چگونه باز مرا رها کرده اي
نمي دانم بعد از تو چگونه زمان خواهد گذشت…………
مثل هميشه با اشک چشمان هميشه ترم و لرزش دستانم در برابر نام بزرگت در قلب کوچکم مي نويسم .. براي آخرين بار
مي نويسم.دوستت دارم خدانگهدار……
آنکه درکش نکردي و در اوج دوست داشتن تنهايش گذاشتي…
ما ز ياران چشم ياري داشتيم
خود غلط بود آنچه مي پنداشتيم
نمیدونم دراول نامه ام باید به چه کسی سلام کنم؟
نمیدونم بهت بگم آشنا یا غریبه؟
اما بهتره بگم آشنای غریب… پس آشنای غریب سلام؟؟!
پرچم کمک داور سرنوشت مدت هاست به علامت در آنساید ماندن شادیهایم بالاست……
نمیدونم باید از کجا شروع کنم؟از چی برات بگم؟اصلا نامه نوشتن من چه حالی داره؟اما نه میدونم که غمگینه…چون…….
وای…امان از این نقطه چین ها که غوغا میکنه.حرف از تمام کردن نیست حرف از علت تمام شدن است.حرف از پایان دادن نیست حرف از چگونه پایان دادن است…راستی چطور باید به این رابطه ای که پایان مسیرش مشخص نیست پایان داد؟چرا باید به خاطرات تلخ و شیرینی که در بادها ثبت شده خداحافظی کرد؟!چطور باید این عشق را پنهان کردواورا در قلب خفه کرد؟؟؟وای که اگرعشق و احساس دوست داشتن نبودزندگی…شاید از نظرتو زندگی بی معنا میشداما از نظر من خیلی قشنگ میشد.چون اگر احساس دوست داشتن نبودانتظاری هم در کار نبوداگر عشق نبودحسرت دلتنگی غرور دلشکستگی هم نبودوچقدر خوب بود که در نبود عشق و دوست داشتنانسان بدون دغدغه زندگی میکرد!بدون دغدغه از دست دادن معشوق.بدون دغدغه اینکه روزی از معشوق خود جدا خواهد شد و فقط برایش حسرت ودل شکستگی باقی خواهد ماند…
ای کاش ناگفته هایم را درک میکردی.اگردرک میکردی شایدالان این لحظه ی تلخ نمیرسید.شاید زندگی با عشق را تجربه میکردیم.اما….
اما تو هیچ وقت نفهمیدی یک عاشق نباید حرف بزندومعشوق بشنودبلکه معشوق باید با تمام وجودناگفته ها را درک میکرد.درسته که نگفتم دوستت دارم.اما فکر کردم تو این رو میدونی.من نخواستم بفهمی دوستت دارم چون….فکر این جارو نمیکردم که روزی قراره با حسرت و یه قلب شکسته ازت جدا بشم…اما چاره ای نیست…ما نمیتونیم همدیگرو درک کنیم…مادو تا مال دو دنیای متفاوت هستیم.با ارزوهای مختلف…تو دور خودت یه حصار بستی.شاید برای خودت و برای قلبت یه حفاظ درست کردی.اما خیلی خوب نیست که دور قلبت حفاظ خاردارداشته باشی و با حرفات دل کسی رو که دوستت داره بشکونی… تو همه ی پلهای پشت سرت رو شکستی.فرصتی برای جبران نمونده.دوست داشتم فقط یک بار فقط یک باربفهمی دوست داشتن به گفتن نیست…تو مثل یه آدم غمگین هستی.آوای غمگینی که آوای تنهاییش دلم رو به خون میکشه و فریاد خاموشش در دشت بی کران زندگی ام پیچیده است.تو وازه ی غم را برای من به تکامل رساندی…آخه چرا؟؟چرا غم؟بسه دیگه…به خودت بیا.تو شنیدن حرفای منو نداری و زود از کوره در میری.انگار همه چیز برای ما به پایان رسیده…باید پیاده شیم گلم.قایقمون به گل نشست.اگه میتونستم با فریاد به همه میگفتم دوستت دارم…میگفتم از همون لحظه ی اول که نگاه گیر آشنای تو را دیدم.دل به مهرت بستم و همیشه با یادت روزهای لبریز از انتظار را به سر کردم…..
سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی
دل زتنهایی به درد آمد خدا را همدمی
خوشبختی برای من به با تو بودن خلاصه میشد.اما من این خوشبختی تو رو از دست دادم…دلم خیلی گرفته.خیلی…به اندازه ی غربت چشمات…به اندازه ی دوستت دارم های تو…
آشنای غریب:تو بعد از من فرصت های زیادی خواهی داشت.به خودت مطمئن باش.به خودت اجازه بده یه دخترکه شایسته ی توست خوشبختی را برات به ارمغان بیاره.تو باید بعد از من در قلبت روبه روی یه عشق جدیدباز کنی.عشقی که متضاد من باشه.اذیتت نکنه دلتو نشکونه و…الان که این خطوط رو مینویسم یه غم سنگین سینه ام رو میفشاره.غمی که سایه اش همیشه بر سر تا سرزندگی ام گسترده شده و من امید رهایی از اون رو ندارم.میرم بدون اینکه توان رفتن داشته باشم.میرم تا کوله بار نگون بختی ام رو همیشه به دوش بکشم.من آرزوهامو به دست باد سپرده ام و خودم در کویر خاموشی راه میرم…نمیدانم کجا و چگونه به آرامش مطلق خواهم رسید.آرامشی که در این دنیا نصیبی ازش ندارم.خسته ام…خیلی خسته…خسته از مرور تنهایی و بی همدمی.خسته از جدال با زندگی که ادامه دادن رو برام سخت کرده و همیشه عشق رو گناهی نا بخشودنی برام جلوه میده.
بخدا دوستت دارم و میخوام دوستت بدارم و بهت عشق بورزم.میخوام که قدم عشق را در منزلگاه خاموش قلبم بپذیرم.اما یه دست عصیان گر به تاراج با اون پرداخته تا عشق رو از من بگیره و خاموشی و سکوتم رو صد چندان کنه.قصه من قصه تلخی است که ارزش شنیدن نداره.چه سود از دانستن غم و رنج من!بدان که اگر مرا یارای پروازبودن بودبی دریغ به سویت بال و پر میگشودم و از زنجیراسارت عاطفه ها و تعهدات انسانی رهایی میافتم تا تو بدانی که وفاداری ام به تو و عشقت تا چه حد صادقانه است.اگربدانم که همیشه تو رو در رویاهام می دیدم.سخنی به گزاف نگفتم و روزی که نگاه مهربان تو را دیدم که به من دوخته شده بود احساس کردم که تو و نگاهت را میشناسم و آنگاه بود که بیش از پیش به مهرت دل بستم و این مهر گران قدر روبا اشک خونینم به بار نشاندم.تا دمی در زیر سایه آن بیاسایم و جبر زندگی را که بیرون رفته به دست فراموشی بسپرم.اما دریغ و درد که اینطور نشد!الان از خودم بریدم چون لحظه جدایی از تو”جدایی از عشق”جدایی از کسی فرا رسیده….ای کاش میتوانستم از نعمت عشق برخوردار باشم و زندگی ام را با تویی که بیشتر از جونم دوستت دارم تقسیم کنم و در کنار تو از زیبایی های عشق و لذت جوانب برخوردار باشم.اما هیچ وقت این ای کاش ها به حقیقت نمی پیونددو تقدیر من و تو این چنین است وشاید بتونم بگم که خدا منو فراموش کرده و در سختی های زندگی تنهام گذاشته بدون اینکه بتونم بی قراری هایم روبه زبون بیارم…بنابراین ملتمسانه از تو میخواهم……………………
نمیخوام یادو خاطر من قلب پرمهرت رو دچاراندوه کنه و من از رنج تو رنج خواهم کشید…بزارپروانه بسوزد و شمع بماندتا روشنایی بخش دلی باشه که میتونست به اون تعلق بگیره منو بدعهد نخوان!چون یادگرفتم که به هر محبتی وفادار بمونم حتی اگه موجب زوال و نیستی من بشه!!!
تو باید بزاری قلبت خانه ی یه نفر دیگه بشه…همون طور که میخوای…برات بهترین ها رو آرزو میکنم.الان که این نامه رو میخونی من دیگه کنارت نیستم وبرای همیشه از پیشت رفتم…میدونم که دلت خیلی بزرگه زلال و صاف اما ازت میخوام برای از دست دادنم ناراحت نشی که میدونم نمیشی…وقتی به دونه های بارون نگاه میکنم که از آسمون به پایین میان وروی زمین رو می پوشونن به یاد تو می افتم که دوست داشتم برام تکیه گاه بشی…
افسوس که با تو بودن فقط رویا بود..
به اینجای نامه که رسیدم تازه فهمیدم چقدر حرف داشتم که بهت زدم ببخش که حرفام زیاد بود و سرت رو درد آوردم. کاش……….
عزیزم بعد از من تو آزادی و هیچ عهدی بینمون نیست…اما بدون که یادت در این سینه ی مالامال از حسرت و آرزو باقی خواهی ماند…منو ببخش بازم میگم دل تو مثل دریاست.زلال و پاک و بزرگی…….میدونم که غرور و منشت والاتر از این حرفاست…
باآرزوی سعادت و خوشبختی برای شما…
منو ببخش ….خواهش میکنم….
از تو بیش از همه دنیا
از خودم بیشتر از تو خسته ام….
حتی واسه دل خوشی من هم دست تکون ندادیو رفتی……….
آرزومند تمام آرزوهایت…
.◊.◊.◊.◊.◊. متن عاشقانه جدید در سال جدید .◊.◊.◊.◊.◊.
با سلام تا به حال با معشوقه ات زیر باران زیسته ای … تا به حال زیر تپش های آسمان رقصیده ای … رقص هر لحظه به رنگ تنهایی … در سکوت مروارید های آسمانی … تا به حال هم رنگ این آسمان گشته ای … تا به حال هم صدای این سرود گشته ای … تا به حال گوش به این آسمان لاجوردی دوخته ای … این صدای گریه هر پری که دور افتاده از این همه زیبایی … زیبایی چشمان خیس تو … زیبایی آن صورت درخشان تو … زیبایی آن صدای گیرای تو … هر لحظه اشکی پشت اشکی می چکد… تا که شاید ببارد در نگاه ماه تو … تا که شاید پیوندی دهد دستان تو … در نگاه گم گشته این آسمان در دیدار تو … تا به حال زیر قطرات باران گم گشته ای… تا به حال در سکوت این همه نجوا بیدار گشته ای… این همان خواهش دیدار توست … این همان گم گشته امید در دیدار توست ….
عزیزم تو بهترین وجود عالم هستی در قلب من هستی ,تو تنها کسی هستی که می توانم کلمه دوستت دارم را به او تقدیم کنم .وجودت سراپا عشق است برای من و بودنت نعمتی است برای خالق زیباییها سحرگاهان تنهایی به کوه می روم وعشقت را چنان فریاد می زنم که کوه از صدایم به حیرت فریاد بر می اورد و جوابی دو چندان به من می دهد ,دلبندم نه تنها اعضا و جوارح بدنم در اتش مهر تو می سوزند ,بلکه شعاعی به فاصله بین من و تو در این اتش می سوزند و هیچ دم بر نمی اورند باید سخن کوتاه کنم چون بیشتر از این کلمات هستند که شرمنده قلب پاک تو و هم چنین صفحه سفید کاغذ می شوند تنها می توانم بگویم هزاران بار اگر سر از خواب و خاک بردارم تو فریاد خواهم زد وتنها کلمه دوستت دارم را به تو تقدیم خواهم کرد
.◊.◊.◊.◊.◊. متن عاشقانه جدید در سال جدید .◊.◊.◊.◊.◊.
منو ببخش
ببخش اگه یه وقتایی اونی که انتظار داری نیستم…
ببخش اگه بعضی وقتا از ترس نداشتنت الکی بهت گیر میدم…
ببخش اگه اون وقتایی که بهم احتیاج داری کنارت نیستم تا آرومت کنم…
ببخش اگه پاک بودنتو میبینم اما بازم بهونه میارم…
ببخش اگه قراره یه روزی پیش این آدما،روی این زمین،تنهات بزارم و برم پیش خدامون…
ببخش اگه عشق آرزوهات نیستم اما باور کن از هرکس دیگه ای بیشتر تو این دنیا دوست دارم…
میدونم بعضی وقتا غیر قابل تحملم اما تو بببخش…
ببخش اگه گاهی حسودی میکنم به آدمایی که هرروز میبیننت…
اگه غیرتی میشم،اگه سرت داد میزنم منو ببخش…
اگه به چشمم زیباترینی،
اگه برام تو دنیا تکی،
اگه با نگاهت دلم میلرزه،
اگه دورم آدم زیاده اما فقط تورو دارم،
اگه حسم باهرکی که دیدی نسبت بهت فرق میکنه،
منو ببخش،
آخه عاشقتم
پس به جرم احساسم،
منو ببخش…
علاقه و محبت شدیدی که به تو ابراز میکردم
دروغ بود و بی احساس بود و در حقیقت نفرت من نسبت به تو
روز به روز بیشترمیشود وهرچه بیشتر تو را میشناسم
به دورویی تو بیشتر پی میبرم و
این احساس دردل من جامیگیرد که بالاخره باید
ازهم جداشویم دیگربه هیچ وجه حاضر نیستم که
روزی شریک زندگی تو باشم و گرچه عمردوستی چون گلهای بهاری کوتاه بود
دراین مدت کم به طبیعت فرومایه توپی بردم و
بسیاری ازصفات واخلاق توبرایم روشن شد مطمئن هستم که
این خشونت و تندخویی بالاخره تو را بدبخت خواهد کرد
اگر ازدواج ما سر گیرد
تمام عمربا پشیمانی خواهی گریست واگر افسانه آشنایی پایانش جدایی باشد
خوشبخت خواهیم بود و حالا لازم است که بگویم
این موضوع راهیچگاه فراموش نکن ومطمئن باش که
این نامه راسرسری نمینویسم وچقدر ناراحت کننده است اگر
بازهم بخواهی درصدد دوستی بامن باشی بنابراین از تو میخواهم
جواب نامه مرا ندهی چون نامه توسراسر
دروغ و تظاهر است و تنها چیزی که نداری
محبت است و من تصمیم گرفتم برای همیشه
تو و یادگاری تلخ عشقت را فراموش کنم دیگر به هیچ وجه نمیتوانم
خودم را راضی کنم که دوستت داشته باشم وشریک زندگی تو باشم
وحالا اگه میخوای به محبت من پی ببری نامه رو یک خط در میان بخون
.◊.◊.◊.◊.◊. متن عاشقانه جدید در سال جدید .◊.◊.◊.◊.◊.
من از دیار عشق به تو نامه می نویسم! اینجا همه پروانه ها در شعله شمع عاشقانه سوخته اند .
بلبلان در کنار گل پژمرده شان آرام خوابیده اند .
ماه تمام شب را به دنبال خورشید می گردد….
عمری می خواستم که عشق را با مداد رنگی هایم نقاشی کنم غافل از اینکه عشق یعنی یکرنگی!
این حرف را روزی که مرا با کلام خویش مسحور کرده بودی از نگاهت خواندم. چه روز با شکوهی بود! آن روز آسمان را بین خودمان تقسیم کردیم : باران برای من خورشید برای تو برف برای من ستاره ها برای تو….
ولی از آن روز مدتها گذشته است . بارانی که سهم من بود از چشمان من بارید . به موهای سپیدم نگاه کن!همه می گویند خیلی زود پیر شده ام ولی تو که می دانی همان برف هایی که مال من بود بر سرم نشسته است . ناراحت نباش! به لبخند خورشید و چشمک ستاره می ارزید….
من بازی عشق را به تو باختم. از باختن پشیمان نیستم ولی ای کاش می توانستم یک بار دیگر دلم را به تو ببازم . حیف که دیگر نمی توانم کمی شکسته شده ام . برای این همه زیبایی نفس کم می آورم…
این نامه را با قاصدک برایت می فرستم. تا یکی دو روز دیگر به دستت می رسد . تا آن موقع من به امید وصالت برای همیشه خوابیده ام . شک ندارم که در زیر خاک هم خواب تو را می بینم. از این که بیش ازاین طاقت نیاوردم و این قدر زود رفتنی شده ام متاسفم!
مرا ببخش مجنون خوبی برایت نبودم…
به امید دیدار لیلای من
بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم برایت تنگ شده
فکر نکن بی وفا هستم ، دلم از سنگ نشده…
اعتراف میکنم اینک در حسرت روزهای شیرین با تو بودنم
باور نمیکنم اینک بی توام
کاش میشد دوباره بیایی و یک لحظه دستهایم را بگیری
کاش میشد دوباره بیایی و لحظه ای مرا ببینی
تا دوباره به چشمهایت خیره شوم ، تا بر همه غم و غصه های بی تو بودن چیره شوم…
کاش میشد دوباره بیایی و لحظه ای نگاهت کنم ، با چشمهایم نازت کنم
در حسرت چشمهایت هستم ،چشمهایی که همیشه با دیدنش دنیایم عاشقانه میشد
بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم هوایت را کرده….
در حسرت گرمی دستهایت ، تا کی باید خیره شوم به عکسهایت ، هنوز هم عاشقم ، عاشق آن
هانه هایت…
کاش بودی و به بهانه هایت نیز راضی بودم ،
کاش بودی و من دیگر از سردی نگاهت شاکی نبودم
هر چه خواستم از تو بگذرم از همه چیز گذشتم جز تو
، هر چه خواستم فراموشت کنم همه را
فراموش کردم جز تو ، هر چه خواستم به خودم بگویم هیچگاه ندیدم تو را ، چشمهایم را بستم و باز
واستم بگویم بی خیال ، بی خیالت نشدم و به خیالت تا جایی که فکرش هم نمی کنی رفتم…
میخواستم با تنهایی کنار بیایم ، دلم با تنهایی کنار نیامد ،
میخواستم دلم را راضی کنم ، یاد تو بازم
به سراغم آمد ، میخواستم از این دنیا دل بکنم ، دلم با من راه نیامد….
بگذار اعتراف کنم که دلم در چه حالیست ، بدجور از نبودنت شاکیست ، هر جا هستی برگرد که اصلا
حالم خوب نیست….
.◊.◊.◊.◊.◊. متن عاشقانه جدید در سال جدید .◊.◊.◊.◊.◊.
به من بگو ,این راز مخفی که در وراِِِِِِِی زمان ینهان است ,چیست
که در یشت نمود آن در کمین است,اما هنوز در قلب بودن ,لانه
میسازد. این فکر نا محدود چیست که معلول هر علتی و علت هر معلولی است؟
این بیداری چیست که زندگی و مرگ ,هر دو را احاطه کرده است
و آن را در قالب رویایی در می آورد که از زندگی غریب تر و
از مرگ عمیق تر است؟
به من بگوییدای مردم,به من بگویید,اگر زندگی جانتان را با
نوک انگشتانش بنوازد,چه کسی در میان شما از خواب زندگی
بیدار نخواهد شد؟
اگر کسی که قلب شما را تسخیر کرده است ,شما را بخواند,چه کسی
از میان شما ,یدرتان,مادرتان یا خانه تان را فرو نمی گذارد؟
چه کسی از میان شما ,برای دست یافتن به کسی که قلبش اختیار
کرده است ,حاضر نیست دریاها را یشت سر گذارد,صحراها را
گذر کند و از کوهها بگذرد؟
کدامین جوان است که قلبش را تا یایان زمین ,برای تنفس
شیرینی و دم معشوقش ,برای لمس نرمی دستانش و برای لذت آهنگ
صدایش , دنباله رو نیست ؟
عشق دو تصنیف دارد: نیمی صبر و نیمی تند خویی. نیمی از
عشق ,آتش است
کدامین انسان است که جانش را قربانی نمی کند که دود آن تا
سر حد خداوند برود تا شاید خدایش ,التماس او را بشنود و
دعایش را مستجاب کند ؟
خداوندا, مرا طعام شعله ها گردان. ابر الهی ,مرا در آتش
مقدس بسوزان
.◊.◊.◊.◊.◊. متن عاشقانه جدید در سال جدید .◊.◊.◊.◊.◊.
من مانده ام و خروار خروار بغض نا شکفته:
تو میدانی چگونه می توان تابوت خود باشی؟
– همان گونه که من بودم-
تو می فهمی اون نگاه خیره و سنگین وجدانت رو به روی
کشتن خویشتن خویش ؟
آره. ساده دل بودم و سرشار از سبزی
ولی حالا رسیدم به اون زردی موعود پس از سبزی…
و این درده ، این خود درده، دردی کهنه و سنگین، که
روح سرکشم از درک حجمش هم یاغی می شه.
ولی بودن و وجود داشتن فقط با درد و عاشقی و معشوق
جفا پیشه و … معنا می یابد…و من افسوس می خورم
به حال انانکه زندگی را عاری از هر دردی و پر از
نیرنگ و ریا می خواهند و عشق را واژه ای بی معنا و
بی خاصیت که فقط در کتابهای ادبی می شه دید و یا عشق
رو شهوت پرستی می دونن….
من سکوتم رو می بخشم…با درد گریه می کنم و سکوتم رو
می بخشم با نجوایی در گوش باد….تا شاید روزی با صدای
باد بغض های در گلو مانده ام فریادی بشه که این
کابوس رو بشکنه…
باز از نوشتن بیزار شدم….از شعر خوندن…از ..از همه
چیز…هر از گاهی اینطور می شم…
گاهی که دلم نگاه پروانه در لحظه سقوط رو تاب نمی
اره…گاهی که حس تپش قلب گنجشک در دستان پسرک شیطون
در کنار تیر و کمون دست سازش گوش دلم رو کر می
کنه…گاهی که فاصله های نزدیکی خفقان اورترین فاصله
ها می شه….گاهی که دلم رو تاب این فاصله های نزدیک
و دور نیست… روحم سرکش می شه و سر به بیابونا می
ذاره…گم می شه. و من تا برگشتنش منتظر وچشم به راه
کنار پنجره می شینم و خیره به جاده فقط زیر لب ذکر
می گم…..تا برگرده من حالم همینطور دگرگونه….
منتظرم تا برگرده….تا من به خاطر آخرین حرف دنبال
سخن نگردم و به خاطر اخرین شعر رنج جست وجوی قافیه
نبرم…دعام کن …تو هم با من ذکر بگو تا دلم
برگرده…تا روحم برگرده….تا من برگردم
گاهی مقدمه از اصل مطلبم مهمتر میشه… گاهی مقدمه عشق همون اصل مطلب میشه!!! بعضی روزها میخوام سکوت کنم تا حرف بزنم… تو دورترین تنهای نزدیک منی… تو صدای سکوت منی..
تو همون نقش بر آب سودای منی… آره…ببین!!؟! تو خط زیبای دوست دارم روی زلالی وجود منی …. بازم میخوام بخونمش!!!
بزار تو این آب گل آلود… عاشقانه زلال بمونم.
حرفهام صدا اگه نيست سكوت كه هست!؟ مگه نه؟
شعري با ارزش اگه نيست بي ارزش كه هست؟! نگه نه؟
صدا ي با ارزش من بي ارزش ترين سكوتم را ببخش.
منتظرم تو بر گردی تا با هزارو یک عشق تقدیمت کنم،پاک وبی ریا،ساده ولی زیبا
بیادم باش و فراموشم مکن……
ستاره چینی با سبد پر از ستاره ترا, خدا,میخواند.. و تا لحظه مرگ تو را صدا خواهد کرد
وقتي تو نيستي ، نه هست هاي ما چونان كه بايدند ، نه بايدها . مثل هميشه آخر حرفم ، حرف آخرم را با بغض مي خورم .
عمري ست لبخند هاي لاغر خود را در دل ذخيره مي كنم ؛ باشد براي روز مبادا .
اما در صفحه هاي تقويم روزي به نام روز مبادا نيست .
آن روز هر چه باشد روزي شبيه ديروز ، روزي شبيه فردا ، روزي درست مثل همين روزهاي ماست .
اما كسي چه مي داند ، شايد امروز نيز روز مبادا باشد .
وقتي تو نيستي ، نه هست هاي ما چونان كه بايدند ، نه بايدها . هر روز بي تو روز مباداست .
آيينه ها در چشم ما چه جاذبه اي دارند . آيينه ها دعوت ديدارند .
ديدارهاي كوتاه ، از پشت هفت ديوار . ديوارهاي صاف ، ديوارهاي شيشه اي شفاف ؛ ديوارهاي تو ، ديوارهاي من .
ديوارهاي فاصله بسيارند .
آه ديوارهاي تو همه آيينه اند ؛ آيينه هاي من همه ديوارند .
.◊.◊.◊.◊.◊. متن عاشقانه جدید در سال جدید .◊.◊.◊.◊.◊.
با آنکه در عصر پیامک و ایمیل زندگی میکنیم، اما هنوز هم برای ابراز احساسات به کسی که دوستش داریم، هیچ چیز نمیتواند جای یک نامه عاشقانه را بگیرد. اگر شما هم با من هم عقیده هستید، بهتر است مرا در نوشتن یک نامه عاشقانه همراهی کنید!
فراموش نکنیم که نامه تفاوتهای زیادی با ایمیل دارد. نامه چیزی است که لمس و احساس میشود و اگر کمی خوش شانس باشید، نامه شما شبی بر بالین گیرنده آن خواهد بود. بهتر است نامه عاشقانه را بر روی کاغذ ساده سفید یا رنگی آرامش بخش مانند کرم و یا رنگ گرم روشنی نوشت.
برای نوشتن نامه کاغذی با کیفیت بالا انتخاب کنید، تا حسی خوب را منتقل کند و نشان دهد که چقدر نوشتن این نامه برایتان اهمیت داشته است. شما میتوانید از کاغذ معمولی و یا حتی کاغذ قدیمی استفاده کنید.
از جوهر سیاه و سفید و یا قهوه ای برای نوشتن نامه خود استفاده کنید و از به کاربردن رنگهایی مانند آبی، قرمز، سبز و … که نوشته شما را چون تکالیف مدرسه مینمایاند، اجتناب کنید.
حس بگیرید! به یک اتاق خلوت، مانند یک حمام و یا اتاق خواب بروید، موسیقی عاشقانه پخش کرده و زیر نور چراغ مطالعه (و یا حتی نور شمع) با آرامش بنشینید. اطمینان حاصل کنید که کسی خلوت شما را به هم نخواهد ریخت. اگر آهنگ و یا آلبومی هست که شما را به یاد آن شخص میآندازد، آن را پخش کنید؛ این کار خاطرات و احساسات شما را فرا میخواند.
نامه را صمیمانه شروع کنید. طرف مقابل را با عناوینی چون “محبوب”، “بسیار گرامی”، “زیباترین” و … مخاطب قرار دهید. اگر شما در حال حاضر در یک رابطه عاشقانه هستید، میتوانید “من” را به عنوان اضافه کنید. (به عنوان مثال، “برای عزیزترین من ____”) اما اگر اولین نامه شما است و هنوز به احساس خود اعتراف نکرده اید، بهتر است این کار را نکنید؛ در عوض، میتوانید از چیزی شبیه این استفاده کنید:”برای ____ دوست داشتنی”.
لحظه ای را به یاد بیاورید که با او بوده اید. در مورد آن لحظه همراه با جزئیات به صورت واضح بنویسید، این ثابت میکند که توجه شما به طور کامل به او بوده است. در مورد احساسات هیجانی و فیزیکی خود که در در آن لحظات تجربه کرده اید بنویسید. در مورد جزئیات احساسی خود پس از آن لحظات نیز میتوانید مطالبی بنویسید.
در مورد خصوصیات بارز او بنویسید. آیا با شما بیش از هر کسی همدردی کرده است؟ زیبایی؟ تواضع؟ کاردانی؟ کدام ویژگی او هیچگاه از ذهن شما بیرون نمیرود؟ آیا او را به عنوان بهترین دوست خود در نظر گرفته اید؟ در مورد ترکیبی از ویژگی ها و جذابیتهای محبوب خود بنویسید و نشان دهید که قدردان لحظاتی که با شما بوده است هستید.
سعی کنید بر روی ترکیبی از خصوصیات ظاهری و شخصیتی تمرکز کنید. در نوشتن احساسات خود صادق باشید.
در مورد آینده بنویسد. اگر برای اولین بار به احساسات خود اقرار میکنید، اعتراف کنید که چقدر دوست دارید دوباره او را ببینید و رو در رو با او صحبت کنید. در مورد اشتیاق خود برای بودن با او بنویسید. اگر شما از هم جدا هستید، تمام آنچه را که میخواهید برای با هم بودن انجام دهید تا به او برسید را به نامه عاشقانه خود اضافه کنید. اگر شما تعهداتی به او داده اید، در مورد برخی از اهداف، رویاها و خیالات خود در مورد زندگی آینده تان بنویسید.
نامه را امضا کنید. نامه را میتوانید با عباراتی عاشقانه مانند “عاشق همیشگیات ____”، “با تقدیم عشق و محبت” و … به پایان برسانید.
نشانه های شخصی به نامه اضافه کنید. از عطر یا ادکلن همیشگی خود بر روی نامه بیافشانید و یا هر ایده دیگری که نشان دهنده شما باشد.
نامه را در پاکت نامه قرار دهید. میتوانید پاکتهای نامه ابتکاری درست کنید. روش دیگر این است که نامه را رول کرده و با روبانی زیبا آن را ببندید.
نامه عاشقانه دیگری بنویسید. نباید این آخرین نامه شما باشد. عادت به نوشتن نامه در جشنها و مناسبتها و حتی بدون هیچ دلیل خاصی کنید. بعدها نوشتن نامه برای شما آسانتر شده و نوشتههایتان زیباتر خواهد شد.