راههایی برای فراموشی؛ آینهای روبهروی واقعیت خاموش جامعه
نمایش «راههایی برای فراموشی» روایتگر یکی از دردناکترین و در عین حال رایجترین زخمهای اجتماعی امروز جامعه ماست؛ تعرض و تبعات روانی، خانوادگی و اجتماعی آن بر زنان. در این نمایش، با نگاهی واقعگرایانه و احساسی، تلاش شده پرده از ناگفتههایی برداشته شود که معمولاً در پس سکوت، ترس، قضاوت و نادیدهانگاری، دفن میشوند.

روایت یک بحران شخصی و اجتماعی
این نمایش صرفاً درباره یک زن نیست، بلکه درباره همه زنانی است که هر روز در سکوت از خیابانها عبور میکنند، زخم خورده، بیصدا، ولی با بار سنگین یک درد. اتفاقی ساده در تاکسی، میتواند شروع یک بحران برای فرد باشد. «راههایی برای فراموشی» با قدرت دراماتیک و بازیهای پرحس، به واکاوی این بحران میپردازد؛ آنهم در جامعهای که هنوز زن را کمتر میشنود و کمتر باور میکند.
کارگردان: درد مشترک را باید شنید
سمیه مهری، کارگردان نمایش، بهصراحت از سختی روایت زنانه در جامعه امروز میگوید. او معتقد است گفتن از زنان و شنیدن صدای آنها همچنان با دشواری روبهروست. مهری با نگاهی جهانشمول این بحران را تنها محدود به ایران نمیداند و از آن بهعنوان یک مسأله جهانی یاد میکند که نیاز به شنیده شدن، درک شدن و بررسی دقیق دارد.
بازیگران: لمس تجربهای شخصی و واقعی
اشکان آبگون، یکی از بازیگران نمایش، از تاثیر احساسی متن و تجربه حضور در کاری صحبت میکند که از دل دغدغههای واقعی مردم بیرون آمده است. به گفته او، مسأله این نمایش جنسیتمحور نیست؛ بلکه موضوعی انسانی است که ممکن است برای هر کسی، در هر جایی رخ دهد.
مریم عطیهمیرزایی با قدرت درباره تجربهای صحبت میکند که از مخاطبان زن شنیده؛ کسانی که با اشک و بغض، داستان نمایش را روایت شخصی خود دانستهاند. او تأکید میکند که شکستن سکوت در چنین شرایطی، نه فقط یک عمل شجاعانه، بلکه راهی برای محافظت از دیگران است.
چرا دیدن این نمایش ضروری است؟
در دورانی که هنوز «قربانی» بودن در موضوعاتی همچون تعرض با شرم، قضاوت یا حتی اتهام همراه است، نمایشهایی از این دست بهعنوان صدایی در سکوت، میتوانند تغییرساز باشند. این نمایش تماشاگر را فقط سرگرم نمیکند، بلکه او را به فکر، به واکنش و به همدلی وامیدارد.
موسیقی زنده؛ احساسی عمیقتر
یکی از نقاط قوت این اثر، حضور گروه موسیقی زنده در طول اجراست که لایهای احساسی و عمیق به فضای روایت میبخشد و مخاطب را بیشتر درگیر حس و حال شخصیتها میکند.
در دل این نمایش، تماشاگر نهتنها با یک روایت دراماتیک روبهرو میشود بلکه با زخمی کهنه و ناگفتهای در ساختار اجتماعی روبهرو است؛ زخمی که در پس خندههای مصنوعی، سکوتهای اجباری و ترسهای شبانه پنهان شده است. نمایش «راههایی برای فراموشی» با جسارتی قابل توجه از دردهایی میگوید که اغلب نادیده گرفته میشوند؛ دردهایی که زنان جامعه در خلوتهای ناامن شهری با آنها مواجهاند، اما گاه توان یا جرئت بیانشان را ندارند.
این نمایش با تکیه بر عناصر روانشناختی و اجتماعی، فضای ذهنی آسیبدیده یک زن را به تصویر میکشد؛ زنی که با بغضی فروخورده و ترسی همیشگی از جامعهای قضاوتگر، میکوشد زندگیاش را از نو تعریف کند. استفاده از موسیقی زنده در اجرای صحنه، نهتنها احساسات تماشاگر را برمیانگیزد، بلکه به روایتی انسانیتر از تراژدی رخداده کمک میکند. این اثر، با وجود تلخی روایتش، نه به دنبال ترحم که در جستجوی آگاهیبخشی و همدلی است.
نمایش «راههایی برای فراموشی» در حقیقت از تئاتر به عنوان ابزاری برای هشدار اجتماعی بهره میبرد. کارگردان و بازیگران اثر، با پرهیز از شعارزدگی، دغدغهای واقعی را در قالبی هنری عرضه کردهاند که نهتنها قابل لمس است بلکه مخاطب را به فکر فرو میبرد. چنین آثاری بیش از آنکه محصول هنر باشند، محصول ضرورتاند؛ ضرورتی برای گفتوگو، شنیدن و شناختن.