» داستان » داستان داروغه بغداد- زیبا ترین درس زندگی در داستان
داستان
داستان

داستان داروغه بغداد- زیبا ترین درس زندگی در داستان

40

داستان
داستان

خلاصه مطالب: داروغه در یک اجتماع اظهار کرد که هیچ کس نتوانسته است او را گول بزند، اما بهلول با خودش موافق بود و چالش را پذیرفت. پس از معطل کردن داروغه، بهلول بازگشت و او را گول زد. این اقرار اولین باری بود که داروغه گول خورده بود.

به گزارش مجله نو:  روزی داروغه بغداد در اجتماعی که بهلول در آن حضور داشت، گفت: تاکنون هیچ کس نتوانسته است مرا گول بزند.

بهلول گفت: گول زدن تو چندان کاری ندارد، ولی به زحمتش نمی ارزد. داروغه گفت: چون از عهده ات خارج است، این حرف را می زنی و الا مرا گول می زدی.

بهلول گفت: حیف که الان کار دارم و الا ثابت می کردم که گول زدنت کاری ندارد. داروغه گفت: حاضری بروی کارت را انجام بدهی و فوری برگردی؟

بهلول گفت: بله به شرط آن که از جایت تکان نخوری.

داروغه قبول کرد و بهلول رفت و تا چندین ساعت داروغه را معطل کرد و  بالاخره بازنگشت.

داروغه پس از این معطلی شروع به غر زدن کرد و گفت: این اولین باری است که این دیوانه مرا گول زد.

به این نوشته امتیاز بدهید!

رضا امیری

هر اتفاقی را بهانه ای برای نوشتن ببینید، با هر مسئله ای که برایتان پیش می آید یک نوشته خوب بسازید، خدا همراه شماست.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • ×